روشن و دلکش و خیالانگیز وز نسیم شبانه افسرده
و اندر اعماق آشیانه خویش سر خود مرغ حق فرو برده
یاد بیداری و تلاش و سخن از خیال زمانه بسپرده
نیمی از شام هجر بگذشته صحبت غم به جانم آورده
خواب بگریخته زدیده من دامن از اشک چشم پر کرده
لیک با رنج جانگداز فراق روح باز از غمش نیازرده
یاد مهر حیاتبخش «مه»م زنده میدارد این تن مرده
لاله حاوی او چراغ شب است نور بر شام هجر بسپرده
یا رب از جور دهر برهانش تا که برهاند این سرا پرده
از بچه های زمین شناسی دانشگاهمون شنیدم که یکی از اساتیدشون تازه از فرانسه برگشته
و قراره که به اونها چند واحدی رودرس بده
استادی با موی سفید و یک کوله باری از تجربه ...
و بعداز ظهرها به قسمت غربی دانشگاه میره و به تماشا ی برج کبوتر خانه ی داشگاهمون میشینه



یکی از شاگرد هاش علت این کار رو جویا شد ...
که مگه چه چیزی رو در این بنا دیدید که اینقدر شیفته ی اون شدید؟
استادجواب داد :
((این برج من رو یاد برج ایفل پاریس میندازه !
وقتی که توی فرانسه بودم به پیش برج ایفل میرفتم و از تماشای زیبایی اون برج متحیر میموندم .
اما الان وقتی به این برج نگاه میکنم ... میبینم که زیبایی واقعی یعنی چی ...
این برج زیبا منو یاد برج ایفل میندازه !))
بعد ازاین که این ماجرا روشنیدم نا خداگاه یاد خاطره ای افتادم
سال پیش وقتی که داشتم از کنار دانشکده ی زمین شناسی عبور میکردم تا به دانشکده ی خودمون برسم ...
چشمم به همین برج کبوترخانه افتاد ...
در پایین برج دوتا دختر خانم رو دیدم که کنار این برج ایستاده بودن وداشتن کرکر میخندیدن ... بعد هر دو به سمت برج
برگشتن و با یه حرکت رزمی عجیب لگدهایی رو به قسمتی از دیواره ی برج زدند که در حال تخریب بود ... یه جورایی
داشتن با خراب کردن یک قسمتی از دیواره, قدرت خودشونو به رخ هم دیگه میکشیدن !!!
البته خداروشکر معمارهایی که این برج رو ساختند فکر اینجاها رو هم کرده بودن که امکانش هست که همچین افرادی از
این هنر نمایی ها بکنن و برج آسیب چندانی ندید
این خاطره خیلی ذهنمو درگیر کرد
که طرز فکر انسانها چقدر میتونه متفاوت باشه ... چقدر دید انسانها میتونه متفاوت باشه
یکی با دیدن این برج از زیبایی اون به وجد میاد و یکی دیگه از اون به عنوان کیسه ی بوکس استفاده میکنه
اینجاست که باید گفت :
این کجا و آن کجا


رود خانه می روند،

صورت یکی کثیف و پر از خاکستر،اما صورت آن یکی به شکل معصومانه ای تمیز است.پرسش:کدامشان صورتش را می شوید؟
اشتباه کردید.
آنکه صورتش کثیف است به آن یکی نگاه می کند و فکر می کند صورت خودش هم همانطور است.
اما آنکه صورتش تمیز است،می بیند سرتاپای رفیقش غبار گرفته است وبه خودش می گوید:
((حتما من هم کثیفم.باید خود را تمیز کنم.))
حالا فکر کنیم چندبار اتفاق افتاده است که دیگران بر اثر رفتار بد ما یا ما بر اثر رفتار بد دیگران، به شست وشو وپالایش روح خودمان پرداخته ایم.
وقتی فرد مقابل ما مهربان وخوب و دوست داشتنی نیست، کمی باید به ((خودمان)) شک کنیم.
